سید مجید حسینی :آدم های دل شکسته غالبا از خدا شاکی اند؛ شکایت می کنند از خدا که آنها را ندید، دلش نسوخت، آرام شان نکرد، نگاهی به حال و روز روح شان نیانداخت؛ آدم های دل شکسته، طلبکار خدایشان هستند که بی گناه ندیدشان و نگاهشان  نکرد تا بریان شدند؛ من می گویم: آدم دل شکسته اتفاقا اگر قرض و طلبی باشد، بدهکار خداست؛ دل شکسته مال آدم های نازک است، مال آنها که نسبتشان با دنیا و دیگران به مهر است، مال آنها که درون زندگی این جهان با معنای رنج کشیدن برای دیگران خوگرفته اند؛ دل شکسته عمیق است، همان اندازه که رنجور است و تمیز است همانقدر که زخم دارد و نازک است به همان مقدار که درد کشیده؛ کجا کسی که عمیق و تمیز و نازک شده طلبکار است از این همه شدنش؛ کجا این همه بزرگی جای طلبکاری دارد؟ کاش آدم ها قدر بزرگ شدنشان را بدانند، وجود تمیز و لطیف و عمیق شان را هدر ندهند، صرف آنچه کنند که درونشان مثل یک گنج تولیدشده؛ گنجی که فقط درون موجودی به نام آدم هست؛ کاش آدم ها قدر گنج شان آدم باشند؛ دل شکسته، لطیف و عمیق بمانند   .