عکسی از خودم برای عزیزدلی فرستادم و گفتم : اونم آقای محمد حسن پسر دوستم(احیانا در عکس در آغوش بنده بودن)
ایشون هم با شیطنت گفتن: پسر دوستت یا دوست پسرت؟
منم گفتم: من دوست پسر زیاد دارم،تمامی شهدای گمنام...
.
.
.
واقعا زمانی که دلم از این دنیا گرفته و دلم می خواد پرواز کنمو ازینجا برم به سمت آسمان،یاد شهدا همچون قرص آرام بخشی برام میمونه و آرومم میکنه و میدونم که در حق من دعا میکنن...
به شهدا سر بزنیم...
خصوصا شهدای گمنام...
خیلی تنهان...
سر زدن به اونا در اصل سر زدن به خودمون هس...
روبرو شدن با خودمون...
آخرین باری که کلا آرامگاه رفتین کی بود؟
چقد به آرامگاه میرین و چقد عمیق میشین و فکر می کنید؟
من گاهی برای قدم زدن آرامگاه رو انتخاب میکنم...
و هر آرامگاهی برم در هرشهری اول به شهدای اون آرامگاه سر میزنم...
تا ابد مدیون شهدا هستیم...
شهدای عزیز ببخشید ما دچار بیماری فراموشی شدیم...
شرمنده...
پیشنهاد می کنم سری به این لینک بزنید روی شعر کلیک کنید :