یه آدم دنیا دیده و پخته و با شعور بهم گفت :
"خداروشکر که از نظر اخلاقی سالم هستین...
شما از بچگی پدر نداشتین اما با درایت و مدیریت درست مادرتون، درست تربیت شدین...
خیلیا پدر نداشتن اما معتاد شدن... از نظر اخلاقی سالم نیستن... درس نخوندن... و...
اما شما مدیون مادر خودتون هستین که اینطور هوشمندانه و با سختی شمارو به جایی رسوند که از نظر من هرکدومتون از خیلی جهات موفق هستین..."
حرفاش منو به فکر فرو برد...
داشتم به این فکر میکردم مادر تحصیلات آنچنانی نداشت اما استاد به تمام معنا بود...
این برمیگرده به پیشینه ی ایشون... یه عقبه ی درست... یه عمر زندگی پرتلاش و تفکر سالم...
جدای همه ی این فاکتورها... یه ایمان قوی... همیشه و همیشه و همیشه محکم بودن...
من هیچ وقت ندیدم که مادر کم بیارن... مثل یه کوه استوار و محکم در برابر سختی های این دنیا...
من بچه ی همین مادرم...
امتحان های سختی تو زندگیم شدم و میدونم هم بعدها میشم...
باید جنگید... نباید کم آورد...
افتخار میکنم به مادرم...استاد زندگی من... همه وجود و ثروت و دارایی عظیم من در این هستی...
مادر یه سری مفهوم و معادلات این دنیا رو بهم زده... اینکه چیز مطلقی دراین هستی وجود نداره... اینکه فقط تحصیلات نشانه و مکمل بالابردن سطح درک و شعور آدما نیس... اینکه حتما پول و رفاه و آسایش تضمین کننده خوشبختی و یه زندگی سالم نیس... اینکه با وجود همه ی امتحان ها میشه با قدرت تمام جنگید و زندگی سالمی داشت...
خدایا این نفس من...مادر من رو برای ما حفظ کن و به من قدرت و توانایی بده تا در خدمت ایشون باشم که هر کاری کنم هییییییییییییییییییییییییچ وقت جبران اون همه زحمتی که برای من کشیدن نمیشه...
می نویسم برای مادرم... برای عشقم... برای همه زندگیم :
وقتی میگی برو عینک منو بیار میخوام قران بخونم،من میفهمم که تمام جوانی خودتو پای من گذاشتی تا من به اینجا برسم.... من تمام اون چروک های روی صورتت رو میفهمم... هر کدوم از اون چروک ها دنیا دنیا حرف داره...وقتی میگم وای حواست کجا بود و میگی وقتی به سن من رسیدی میفهمی حواسم کجا بود، مامان من همه ی اینارو میفهمم.... من تمام نگرانی هاتو تمام نصف شب بیدارشدن هاتو میفهمم... من هیچ وقت یادم نمیره که وقتی پسرت، برادر عزیزم که یه فرشته به تمام معنا بود رو از دست دادیم، گفتی دیگه دنیا هیچ لذتی برام نداره...من یادم نرفته و همه اینارو میفهمم... برای من هر روز، روز توست... هر لحظه...هر ثانیه... برای من روز مادر مفهومی ندارد... هر ثانیه تویی... همش برای من تویی...
تنها دختر کوچیک تو داره بزرگ میشه... داره روز به روز دنیا دیده تر میشه... داره عمیق تر میشه... من هیچ وقت نمیتونم این عشق عمیقی که نسبت بهت دارمو باتمام وجودم ابراز کنم اینقد زیاد که نمیدونم چطور فریاد بزنم باتمام وجودم این عشق و محبت رو...
فقط اینکه مادرم من میفهمم و من میبینم و من حواسم هس.........